چرا برخی افراد در روابط عاشقانه از بیان احساسات خود جلوگیری میکنند؟
ابراز احساسات در یک رابطه عاشقانه سالم، کلید صمیمیت، اعتماد و درک متقابل است. با این حال، بسیاری از افراد به دلایل مختلف، از به اشتراک گذاشتن احساسات واقعی خود با شریک زندگیشان اجتناب میکنند. این امتناع میتواند منجر به سوء تفاهمها، دوری عاطفی و آسیب به رابطه شود.
در این مقاله، به بررسی 16 دلیل اصلی میپردازیم که چرا افراد در روابط عاشقانه خود از بیان احساساتشان خودداری میکنند:
- 🌐
ترس از آسیبپذیری:
نشان دادن احساسات واقعی خود، به معنای آسیبپذیر شدن است. ترس از طرد شدن، تمسخر یا سوء بهرهگیری از احساسات، میتواند باعث شود فرد از ابراز آنها خودداری کند. - 🌐
تجربیات تلخ گذشته:
تجربیات ناخوشایند در روابط قبلی، مانند خیانت، انتقاد مداوم یا عدم حمایت عاطفی، میتواند باعث شود فرد در روابط جدید از بیان احساساتش خودداری کند تا از تکرار درد جلوگیری کند. - 🌐
عدم اعتماد به نفس:
افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است احساس کنند که ارزش ابراز احساسات خود را ندارند یا اینکه احساسات آنها برای شریک زندگیشان مهم نیست. - 🌐
ترس از قضاوت:
نگرانی از اینکه شریک زندگی احساسات او را قضاوت کند، مورد تمسخر قرار دهد یا آنها را بیاهمیت جلوه دهد، میتواند مانع از ابراز احساسات شود. - 🌐
مهارتهای ارتباطی ضعیف:
برخی افراد به سادگی نمیدانند چگونه احساسات خود را به طور موثر بیان کنند. آنها ممکن است با کلمات مناسب مشکل داشته باشند یا از بیان درست احساسات خود بترسند. - 🌐
باورهای فرهنگی یا خانوادگی:
در برخی فرهنگها یا خانوادهها، ابراز احساسات، به ویژه برای مردان، نشانهی ضعف تلقی میشود. این باورها میتوانند باعث شوند فرد از کودکی یاد بگیرد که احساسات خود را سرکوب کند. - 🌐
ترس از ایجاد درگیری:
برخی افراد از بیان احساسات خود اجتناب میکنند زیرا میترسند باعث ایجاد بحث و جدل با شریک زندگیشان شوند. آنها ممکن است ترجیح دهند سکوت کنند تا از ایجاد تنش جلوگیری کنند. - 🌐
نیاز به کنترل:
کنترل احساسات و عدم ابراز آنها میتواند به فرد احساس قدرت و کنترل بر موقعیت دهد. این امر به ویژه در افرادی که احساس ناامنی میکنند، رایج است. - 🌐
عدم درک احساسات خود:
برخی افراد حتی نمیدانند واقعاً چه احساسی دارند. آنها ممکن است به دلیل سرکوب طولانی مدت احساسات، ارتباط خود را با آنها از دست داده باشند. - 🌐
ترس از تغییر:
ابراز احساسات واقعی میتواند منجر به تغییر در رابطه شود. برخی افراد از این تغییر میترسند و ترجیح میدهند وضعیت موجود را حفظ کنند، حتی اگر ناراضی باشند. - 🌐
نداشتن الگوهای مناسب:
اگر فرد در کودکی شاهد ابراز احساسات سالم در خانواده خود نبوده باشد، ممکن است در بزرگسالی نیز در این زمینه با مشکل مواجه شود. - 🌐
فشار اجتماعی:
گاهی اوقات فشار اجتماعی برای “قوی بودن” و “بیاحساس بودن” میتواند افراد را از ابراز احساسات خود باز دارد. - 🌐
سوء تفاهم در مورد صمیمیت:
برخی افراد فکر میکنند که صمیمیت فقط به معنای رابطه جنسی است و درک درستی از صمیمیت عاطفی ندارند.
- 🌐
تمرکز بیش از حد بر منطق:
افرادی که بیش از حد منطقی هستند، ممکن است احساسات را بیاهمیت یا غیرضروری بدانند و از ابراز آنها خودداری کنند. - 🌐
ترس از طرد شدن به دلیل نیازها:
بیان نیازهای عاطفی میتواند آسیبپذیر باشد. فرد ممکن است بترسد که اگر نیازهایش را بیان کند، شریک زندگیاش او را طرد کند. - 🌐
توقع برآورده نشدن نیازها:
اگر فرد در گذشته بارها نیازهایش را بیان کرده و برآورده نشده است، ممکن است دیگر امیدی به بیان احساسات و نیازهایش نداشته باشد.
درک این دلایل میتواند به افراد کمک کند تا الگوهای رفتاری خود را شناسایی کرده و برای ایجاد روابط سالمتر و صمیمیتر تلاش کنند. یادگیری نحوه ابراز احساسات به طور سالم و موثر، گامی مهم در جهت بهبود کیفیت روابط عاشقانه است. ابراز احساسات، به معنای ضعف نیست، بلکه نشانهی شجاعت، صداقت و تمایل به برقراری ارتباط عمیقتر با شریک زندگی است. با کمی تلاش و تمرین، میتوان بر موانع غلبه کرد و روابطی رضایتبخشتر و معنادارتر ایجاد کرد.
چرا برخی افراد در روابط عاشقانه، از بیان احساسات خود جلوگیری میکنند؟
1. ترس از آسیبپذیری
یکی از مهمترین دلایل عدم ابراز احساسات، ترس از آسیبپذیری است.افراد نمیخواهند خود را در معرض قضاوت، طرد شدن یا سوء استفاده قرار دهند.ابراز احساسات میتواند به معنای نشان دادن ضعف تلقی شود.آنها ممکن است تجربیات منفی گذشته داشته باشند که باعث شده است احساسات خود را سرکوب کنند تا از درد و رنج بیشتر جلوگیری کنند.این ترس میتواند ریشه در دوران کودکی و تجربیات خانوادگی داشته باشد، جایی که ابراز احساسات با واکنشهای منفی روبرو شده است.به عبارتی دیگر، فرد میترسد که اگر احساسات خود را بیان کند، کنترل اوضاع از دستش خارج شود و این امر برایش ناخوشایند است.
این ترس اغلب ناخودآگاه است و فرد حتی ممکن است متوجه نشود که چرا از بیان احساسات خود اجتناب میکند.
این افراد معمولا دیوار بلندی دور خود می کشند تا از خود محافظت کنند.به همین دلیل، نزدیک شدن به آنها و درک دنیای درونیشان دشوار است.
2. تجربیات منفی گذشته
روابط ناموفق قبلی میتوانند زخمهای عمیقی بر جای بگذارند و فرد را از ابراز احساسات در روابط بعدی باز دارند.اگر فردی در گذشته به دلیل ابراز احساساتش مورد تمسخر، انتقاد یا خیانت قرار گرفته باشد، احتمالاً از تکرار آن تجربه اجتناب خواهد کرد.این تجربیات میتوانند منجر به بیاعتمادی به دیگران و ترس از صمیمیت شوند.فرد ممکن است باور داشته باشد که ابراز احساسات فقط منجر به درد و رنج بیشتر خواهد شد.مثلا اگر فردی در رابطه قبلی، احساساتش نادیده گرفته شده باشد، در رابطه بعدی از ابراز احساسات خودداری میکند تا دوباره تحقیر نشود.
حتی اگر رابطه قبلی زمان زیادی پیش تمام شده باشد، اثرات آن میتواند همچنان بر رفتار و احساسات فرد در روابط بعدی تاثیر بگذارد.
این تجربیات منفی میتوانند به یک الگوی رفتاری تبدیل شوند و فرد به طور ناخودآگاه از ابراز احساسات خودداری کند.متاسفانه، این افراد اغلب بدون اینکه از این الگو آگاه باشند، وارد روابط جدید میشوند و همان اشتباهات را تکرار میکنند.به همین دلیل، حل و فصل این زخمهای گذشته برای داشتن روابط سالم و موفق ضروری است.
3. ترس از قضاوت شدن
بسیاری از افراد از قضاوت شدن توسط شریک عاطفی خود میترسند.آنها نگران هستند که احساساتشان احمقانه، غیرمنطقی یا بیش از حد احساساتی تلقی شود.این ترس میتواند مخصوصا در مردان شایع باشد، زیرا اغلب از آنها انتظار میرود که قوی و بیاحساس باشند.جامعه و فرهنگ نیز میتوانند در این ترس نقش داشته باشند.برخی فرهنگها ابراز احساسات را نشانه ضعف میدانند و آن را تشویق نمیکنند.فرد ممکن است نگران باشد که اگر احساسات واقعی خود را نشان دهد، شریک عاطفیاش دیگر او را دوست نداشته باشد یا به او احترام نگذارد.
این ترس میتواند منجر به پنهان کردن احساسات واقعی و تظاهر به چیزی شود که فرد نیست.
در نتیجه، فرد از صمیمیت و نزدیکی واقعی با شریک عاطفی خود محروم میشود.در ضمن، این ترس میتواند منجر به سوء تفاهم و درگیری در رابطه شود، زیرا شریک عاطفی نمیداند که فرد واقعاً چه احساسی دارد.به همین دلیل، باید در یک رابطه فضایی امن و حمایتی ایجاد شود که در آن هر دو طرف احساس کنند میتوانند بدون ترس از قضاوت شدن، احساسات خود را بیان کنند.
4. عدم اعتماد به نفس
افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است احساس کنند که لیاقت عشق و توجه شریک عاطفی خود را ندارند.آنها ممکن است فکر کنند که اگر احساسات واقعی خود را نشان دهند، شریک عاطفیشان متوجه خواهد شد که آنها به اندازه کافی خوب نیستند و آنها را ترک خواهد کرد.این عدم اعتماد به نفس میتواند ناشی از انتقادهای مکرر در دوران کودکی یا تجربیات ناموفق قبلی باشد.فرد ممکن است باور داشته باشد که دوست داشتنی نیست و هیچ کس نمیتواند او را واقعاً دوست داشته باشد.در نتیجه، از ابراز احساسات خودداری میکند تا از طرد شدن و ناامیدی جلوگیری کند.
این افراد اغلب خود را با دیگران مقایسه میکنند و احساس میکنند که از همه پایینتر هستند.
آنها ممکن است سعی کنند با جلب رضایت دیگران، کمبود اعتماد به نفس خود را جبران کنند.اما این رفتارها معمولاً نتیجه معکوس میدهند و باعث میشوند که فرد احساس ناتوانی و بیارزشی بیشتری کند.
5. ترس از وابستگی
برخی از افراد از وابستگی به شریک عاطفی خود میترسند و به همین دلیل از ابراز احساسات خودداری میکنند.آنها نگران هستند که اگر بیش از حد به کسی وابسته شوند، کنترل زندگی خود را از دست خواهند داد و آسیبپذیر خواهند شد.این ترس میتواند ناشی از تجربیات جدایی و از دست دادن در گذشته باشد.این افراد ممکن است استقلال خود را بسیار ارزشمند بدانند و نخواهند آن را به خاطر یک رابطه عاشقانه به خطر بیندازند.آنها ممکن است باور داشته باشند که وابستگی به دیگران نشانه ضعف است و باید همیشه قوی و مستقل باشند.
در نتیجه، از ایجاد صمیمیت و نزدیکی عاطفی با دیگران اجتناب میکنند تا از وابستگی جلوگیری کنند.
این افراد اغلب سعی میکنند فاصله خود را با دیگران حفظ کنند و از درگیر شدن در روابط عاطفی عمیق خودداری کنند.آنها ممکن است از تعهد اجتناب کنند و از نشان دادن احساسات واقعی خود خودداری کنند.به همین دلیل، ایجاد یک رابطه سالم و پایدار با این افراد دشوار است.
6. عدم مهارت در برقراری ارتباط
برخی افراد به سادگی نمیدانند چگونه احساسات خود را به طور موثر بیان کنند.آنها ممکن است کلمات مناسب را پیدا نکنند یا از نحوه واکنش شریک عاطفی خود مطمئن نباشند.این عدم مهارت در برقراری ارتباط میتواند ناشی از کمبود تجربه یا آموزش باشد.این افراد ممکن است در کودکی فرصتی برای یادگیری نحوه ابراز احساسات خود نداشته باشند.آنها ممکن است در خانوادهای بزرگ شده باشند که در آن ابراز احساسات سرکوب میشده است.در نتیجه، آنها مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط عاطفی با دیگران را کسب نکردهاند.این افراد اغلب احساس ناامیدی و سردرگمی میکنند زیرا نمیدانند چگونه احساسات خود را به اشتراک بگذارند.
آنها ممکن است سعی کنند با بهرهگیری از راههای غیرمستقیم یا غیرکلامی احساسات خود را بیان کنند، اما این روشها اغلب موثر نیستند.
به همین دلیل، یادگیری مهارتهای ارتباطی برای این افراد بسیار مهم است تا بتوانند روابط سالم و رضایتبخشی داشته باشند.
7. ترس از کنترل شدن
بعضی افراد از این که احساساتشان باعث شود تحت کنترل کسی قرار بگیرند واهمه دارند. آنها می ترسند اگر احساساتشان را نشان دهند، طرف مقابل از آن سوء استفاده کرده و آنها را کنترل کند. این ترس میتواند ریشه در تجربیات بد گذشته داشته باشد. این افراد استقلال خود را بسیار با ارزش می دانند و نمی خواهند به کسی اجازه دهند بر آنها مسلط شود. آنها ممکن است در روابط قبلی خود، تجربه کنترل شدن یا سوء استفاده عاطفی را داشته باشند. در نتیجه، از ابراز احساسات خودداری میکنند تا از تکرار آن تجربه جلوگیری کنند. این افراد اغلب سعی میکنند قدرت را در رابطه حفظ کنند و از نشان دادن هرگونه ضعفی خودداری کنند. آنها ممکن است از تعهد اجتناب کنند و از صمیمیت با دیگران خودداری کنند. به همین دلیل، ایجاد یک رابطه برابر و مبتنی بر اعتماد با این افراد دشوار است.
8. انتظارات غیر واقعی از رابطه
بعضی افراد انتظارات غیر واقعی از رابطه دارند و فکر میکنند که باید همیشه خوشحال و راضی باشند.آنها از نشان دادن احساسات منفی خود میترسند زیرا فکر میکنند که این کار باعث ناراحتی طرف مقابل میشود و رابطه را به خطر میاندازد.این انتظارات غیر واقعی میتواند ناشی از تصویرهای کاملا مطلوب از عشق در رسانهها و فیلمها باشد.این افراد ممکن است فکر کنند که یک رابطه سالم باید همیشه بدون مشکل باشد و هرگونه اختلاف نظر یا ناراحتی نشاندهنده یک مشکل اساسی است.آنها ممکن است سعی کنند با پنهان کردن احساسات منفی خود، رابطه را حفظ کنند.
اما این کار فقط باعث میشود که احساسات سرکوب شوند و به شکلهای ناسالمتری بروز کنند.
این افراد اغلب از مواجهه با مشکلات و درگیریها اجتناب میکنند و سعی میکنند با نادیده گرفتن آنها، رابطه را حفظ کنند.اما این رفتارها معمولاً نتیجه معکوس میدهند و باعث میشوند که مشکلات بزرگتر شوند و رابطه را به خطر بیندازند.به همین دلیل، باید انتظارات واقعبینانهای از رابطه داشته باشیم و بدانیم که هر رابطهای چالشها و مشکلاتی دارد.
9. ترس از نادیده گرفته شدن
افرادی که در گذشته احساس کردهاند نادیده گرفته شدهاند، ممکن است از بیان احساسات خود در روابط عاشقانه اجتناب کنند. آنها نمیخواهند دوباره با تجربه ناخوشایند نشنیده شدن یا بیاهمیت بودن روبرو شوند. این تجربه میتواند ریشه در دوران کودکی داشته باشد، زمانی که والدین یا مراقبان به احساسات کودک توجه کافی نشان نمیدادند. فرد ممکن است در روابط قبلی نیز احساس کرده باشد که احساساتش نادیده گرفته شده است و طرف مقابل به آنها اهمیت نمیدهد. در نتیجه، او از ابراز احساسات خودداری میکند تا از تکرار آن تجربه جلوگیری کند. این افراد اغلب احساس میکنند که ارزش شنیده شدن و دیده شدن را ندارند. آنها ممکن است سعی کنند با جلب توجه دیگران، کمبود توجه را جبران کنند. اما این رفتارها معمولاً نتیجه معکوس میدهند و باعث میشوند که فرد احساس ناامنی و بیارزشی بیشتری کند.
10. کمال گرایی
افراد کمالگرا ممکن است از ابراز احساسات خودداری کنند زیرا از کامل نبودن میترسند.آنها میخواهند همیشه بهترین نسخه از خود را نشان دهند و از نشان دادن هرگونه ضعف یا آسیبپذیری اجتناب میکنند.این افراد استانداردهای بسیار بالایی برای خود و دیگران دارند و از اشتباه کردن میترسند.آنها ممکن است فکر کنند که اگر احساسات واقعی خود را نشان دهند، طرف مقابل متوجه خواهد شد که آنها به اندازه کافی خوب نیستند.در نتیجه، از ابراز احساسات خودداری میکنند تا از قضاوت شدن و طرد شدن جلوگیری کنند.این افراد اغلب خود را با دیگران مقایسه میکنند و احساس میکنند که از همه عقبتر هستند.
آنها ممکن است سعی کنند با انجام کارهای زیاد و کسب موفقیت، کمبودهای خود را جبران کنند.
اما این رفتارها معمولاً نتیجه معکوس میدهند و باعث میشوند که فرد احساس استرس و فشار بیشتری کند.
11. نداشتن الگوی مناسب
اگر فردی در خانواده یا محیطی بزرگ شده باشد که در آن ابراز احساسات سرکوب میشده یا به طور نامناسبی بیان میشده، ممکن است الگوی مناسبی برای ابراز احساسات نداشته باشد.او ممکن است نداند چگونه به طور سالم و سازنده احساسات خود را بیان کند.این افراد ممکن است در کودکی شاهد دعواها و درگیریهای شدید بین والدین خود بوده باشند.آنها ممکن است در خانوادهای بزرگ شده باشند که در آن هیچ کس احساسات خود را بیان نمیکرده است.در نتیجه، آنها مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط عاطفی با دیگران را کسب نکردهاند.
این افراد اغلب احساس ناامیدی و سردرگمی میکنند زیرا نمیدانند چگونه احساسات خود را به اشتراک بگذارند.
آنها ممکن است سعی کنند با تقلید از دیگران، نحوه ابراز احساسات را یاد بگیرند، اما این روشها اغلب موثر نیستند.به همین دلیل، یافتن یک الگو یا مربی مناسب برای این افراد بسیار مهم است تا بتوانند مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط عاطفی را یاد بگیرند.
12. ترس از تغییر
ابراز احساسات میتواند به تغییر در رابطه منجر شود و برخی افراد از این تغییر میترسند. آنها ممکن است از ناشناختهها واهمه داشته باشند و ترجیح دهند وضعیت موجود را حفظ کنند، حتی اگر راضیکننده نباشد. این افراد ممکن است در روابط قبلی خود، تجربه تغییرات ناخوشایند را داشته باشند. آنها ممکن است از این بترسند که اگر احساسات واقعی خود را بیان کنند، طرف مقابل آنها را ترک خواهد کرد. در نتیجه، از ابراز احساسات خودداری میکنند تا از تغییر و جدایی جلوگیری کنند. این افراد اغلب احساس میکنند که در یک وضعیت ناخوشایند گیر افتادهاند و نمیتوانند از آن خارج شوند. آنها ممکن است سعی کنند با کنترل همه چیز، از تغییر جلوگیری کنند. اما این رفتارها معمولاً نتیجه معکوس میدهند و باعث میشوند که رابطه خستهکننده و نارضایتبخش شود.
13. سرکوب احساسات در کودکی
افرادی که در کودکی به دلیل ابراز احساسات خود تنبیه شدهاند یا مورد انتقاد قرار گرفتهاند، ممکن است یاد بگیرند که احساسات خود را سرکوب کنند.این سرکوب احساسات میتواند در بزرگسالی نیز ادامه یابد و مانع از ابراز احساسات در روابط عاشقانه شود.این افراد ممکن است در خانوادهای بزرگ شده باشند که در آن ابراز احساسات نشانه ضعف بوده است.آنها ممکن است به خاطر گریه کردن، عصبانی شدن یا ابراز ناراحتی مورد تمسخر قرار گرفته باشند.در نتیجه، آنها یاد گرفتهاند که احساسات خود را پنهان کنند تا از تنبیه و انتقاد جلوگیری کنند.
این افراد اغلب احساس میکنند که از احساسات واقعی خود جدا شدهاند و نمیدانند چگونه با آنها کنار بیایند.
آنها ممکن است سعی کنند با سرگرم کردن خود به کارهای دیگر، از احساسات خود فرار کنند.اما این رفتارها معمولاً نتیجه معکوس میدهند و باعث میشوند که احساسات سرکوب شده به شکلهای ناسالمتری بروز کنند.
14. تفاوت های جنسیتی
تحقیقات نشان داده است که تفاوتهای جنسیتی میتواند در نحوه ابراز احساسات افراد نقش داشته باشد.زنان بیشتر از مردان تمایل دارند احساسات خود را بیان کنند، در حالی که مردان ممکن است به دلیل انتظارات اجتماعی، احساسات خود را سرکوب کنند.این تفاوتها میتواند منجر به سوء تفاهم در روابط عاشقانه شود.زنان ممکن است احساس کنند که مردان به اندازه کافی احساساتی نیستند و به آنها اهمیت نمیدهند.مردان ممکن است احساس کنند که زنان بیش از حد احساساتی هستند و از آنها انتظارات غیر واقعی دارند.به همین دلیل، باید هر دو طرف درک کنند که تفاوتهای جنسیتی در نحوه ابراز احساسات وجود دارد و باید به یکدیگر احترام بگذارند.
در ضمن، باید مردان احساس کنند که اجازه دارند احساسات خود را بدون ترس از قضاوت شدن بیان کنند.
زنان نیز باید تلاش کنند که درک کنند که مردان ممکن است احساسات خود را به روشهای متفاوتی ابراز کنند.
15. باورهای غلط درباره عشق
برخی افراد باورهای غلطی درباره عشق دارند که مانع از ابراز احساسات آنها میشود.مثلا ممکن است فکر کنند که اگر همیشه با شریک عاطفی خود موافق باشند یا هرگز ناراحتی خود را نشان ندهند، رابطه بهتری خواهند داشت.این باورها میتواند ناشی از تصویرهای نادرست از عشق در رسانهها و فیلمها باشد.افراد ممکن است فکر کنند که عشق واقعی باید بدون مشکل باشد و هرگونه اختلاف نظر یا ناراحتی نشاندهنده یک مشکل اساسی است.در نتیجه، آنها از ابراز احساسات واقعی خود خودداری میکنند تا از ایجاد مشکل در رابطه جلوگیری کنند.
این افراد اغلب سعی میکنند با راضی نگه داشتن طرف مقابل، رابطه را حفظ کنند.
اما این کار فقط باعث میشود که احساسات سرکوب شوند و به شکلهای ناسالمتری بروز کنند.به همین دلیل، باید باورهای واقعبینانهای درباره عشق داشته باشیم و بدانیم که هر رابطهای چالشها و مشکلاتی دارد.
16. مشکل در تشخیص احساسات
گاهی اوقات افراد به دلیل مشکلات در تشخیص احساسات خود، نمیتوانند آنها را به درستی بیان کنند.این مشکل میتواند ناشی از عدم آگاهی از احساسات خود یا سرکوب آنها در طولانی مدت باشد.فرد نمیداند چه احساسی دارد، بنابراین نمیتواند آن را با کسی در میان بگذارد.این افراد ممکن است در کودکی فرصتی برای یادگیری نحوه تشخیص و نامگذاری احساسات خود نداشته باشند.آنها ممکن است در خانوادهای بزرگ شده باشند که در آن صحبت کردن درباره احساسات ممنوع بوده است.در نتیجه، آنها مهارتهای لازم برای تشخیص و درک احساسات خود را کسب نکردهاند.
این افراد اغلب احساس سردرگمی و ناامیدی میکنند زیرا نمیدانند چه خبر است.
آنها ممکن است سعی کنند با بهرهگیری از راههای دیگر، احساسات خود را درک کنند، اما این روشها اغلب موثر نیستند.به همین دلیل، تمرین ذهنآگاهی و توجه به احساسات بدنی میتواند به این افراد کمک کند تا با احساسات خود آشناتر شوند.






وقتی توی یه رابطه ناخودآگاه در لاک دفاعی فرو میرم، انگار یه صدای کوچیک تو مغزم میگه “اگه درو بزنی فقط بهت صدمه میزنه”. یادمه یه بار بهم گفته بودن “زیاد احساسی نشو” و این حرف مثل یه دکمه قطع ارتباط تو ذهنم موند. تو این سالا فهمیدم گاهی اون دیوارهای بلند فقط یه توهم ان، بیشتر شبیه پرده نازکی ان که با یه نفس عمیق کنار میرن. . .